باسمه تعالی

هوش های چند گانه Multiple Intelligences(MI)

<< شناسایی و پرورش تمام هوش های بشری و کلیه ی ترکیبات آن ، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. ما انسانها همگی با یکدیگر تفاوت داریم. به این علت که همگی از ترکیب های هوشی متفاوتی برخورداریم. به اعتقاد من، تشخیص این امر ، موجب می شود تا با مشکلات زندگی، برخورد مناسب تری داشته باشیم.>> هووارد گاردنر(1987) در سال 1904 <> پاریس از روان شناس فرانسوی،<< آلفرد بینه >> و گروهی از همکارانش خواست تا به ایجاد روش هایی اقدام کنند که نشان دهد کدام دسته از دانش آموزان مقطع ابتدایی، در معرض ناکامی تحصیلی و نیازمند توجه فراوانند.نتیجه تلاش های این افراد ، به پایه ریزی نخستین آزمون های هوش انجامید. در پی ورود این ازمون ها به آمریکا طی سال های بعد و جهانی شدن آن، مفهوم دیگری نیز به (هوشبهر)IQطور گسترده ای شکل گرفت که با استفاده از آن، امکان اندازه گیری عینی میزان هوش افرادفراهم می آمد.این مفهوم بعد ها به اختصار نامیده شد. تقریبا هشتاد سال پس از ایجاد نخستین آزمونهای هوش، یکی از روان شناسان دانشگاه هاروارد به نام << هووارد گاردنر>> به مخالفت با این نظریه (نظریه ی سنجش هوش ) پرداخت.وی با بیان این مطلب که در فرهنگ ما ، هوش به درستی تعریف نشده است، در کتاب خود با عنوان <> ، به وجود حداقل هفت هوش اصلی اشاره کرد.وی به تازگی مورد دیگری را نیز به این مجموعه افزوده و درباره ی احتمال وجود مورد نهم نیز بحث و بررسی کرده است(گاردنر1999).

گاردنر در نظریه ی هوش های چندگانه، سعی کرده است تا حوزه ی استعداد های انسان را به آن سوی مرزهای هوشبهر بکشاند. وی در مورد اعتبار روش مجزا ساختن فرد از محیط طبیعی آموزش خود و تعیین هوش فردی او ( با ارجاع وظایفی که تا پیش از آن هیچ گاه انجام نداده است و احتمالا در آینده نیز هیچ گاه به انجام آنها نخواهد پرداخت ) تردید کرد. در عوض، گاردنر معتقد است که هوش، با توانایی تحلیل مسائل و نیز برخورداری از کارآیی در محیط طبیعی و واقعی، ارتیاط فراوانی دارد. توصیف مقولات هوشی هشتگانه در افراد پس از اینکه مفهوم هوش به مقوله ای گسترده تر و کاربردی تر تبدیل شد، ابهام و رتزگونگی آن از بین رفت و به پدیده ای عملی تغییر شکل داد که نقش آن به طرق مختلف ، در زندگی مردم مشاهده می شد. گاردنر شیوه ای را فراهم می کند که می توان به وسیله آن، توانایی های بشر را با قرار دادن آنها در هشت مقوله ی متفاوت ، باز نمایی کرد:

هوش زبانی: یعنی توانایی بکار گیری درست لغات، به صورت شفاهی( مثلا از سوی داستانگو، خطیب، یا تمدار) یا به صورت نوشتاری (مثلا از سوی شاعر،نمایشنامه نویس،ویراستار یا رومه نگار). این هوش ، توانایی به کارگیری ماهرانه نحو(ساختار زبان)، معنا شناختی(معنای زبان) و جنبه های عملی(کاربردهای عملی زبان) را شامل می شود. برخی از این کاربرد ها عبارت اند از: معانی و بیان(به کارگیری زبان برای متعقاعد کردن دیگران تا شیوه ی خاصی را در عملکرد های خود به کار گیرند)، فن یادیاری(استفاده از زبان برای به خاطر آوردن اطلاعات)، توضیحات (به کارگیری زبان برای آگاهی بخشیدن) و فرا زبان (به کارگیری زبان برای صحبت کردن از خود زبان).

هوش منطقی- ریاضی: یعنی توانایی استفاده درست از اعداد و ارقام(مثلا از سوی ریاضی دان، حسابدارمالیاتی یا کارشناس آمار) و بیان استدلالات منطقی و درست(مثلا از سوی دانشمند، برنامه نویس کامپیوتر یا کارشناس منطق). این هوش مستلزم شناسایی الگوها و روابط منطقی، گزاره ها و قضایا، توابه و دیگر امور انتزاعی مربوط است. روش های مختلفی که در این مقوله هوشی کاربرد دارند، عبارت اند از: طبقه بندی، رده بندی، استنباط، تعمیم، محاسبه، آزمون و فرضیه. هوش مکانی: یعنی توانایی درک درست جهان به صورت مکانی-بصری(مثلا از سوی شکارچی، دیده ور و راهنما) و ایجاد تغیی در این ادراک(مثلا از سوی طراح داخلی، معمار، نقاش یا مخترع). این هوش ، مستلزم شناسایی رنگ، خط، شکل، فرم، فضا و رابطه ای است که میان این عوامل وجود دارد و توانایی تجسم و بازنمایی گرافیکی افکار مکانی – بصری را شامل می شود.

همچنین به قابلیت فرد برای تطبیق صحیح خود در یک ماتریس فضایی ارتباط می یابد.

هوش حرکتی-جسمانی: یعنی مهارت در بکارگیری کل بدن برای بیان افکار و احساسات(برای مثال از سوی هنرپیشه پانتومیم، ورزشکار و سهولت در بکارگیری دست ها برای ایجاد یا تغییر اشیا مثلا از سوی صنعتگر، مجسمه ساز، مکانیک و جراح). این هوش مهارت های فیزیکی خاص از قبیل تعادل، هماهنگی، چالاکی، قدرت، انعطاف پذیری، سرعت و همچنین قابلیت های لمسی را شامل می شود.

هوش موسیقیایی: یعنی توانایی درک(مثلا از سوی آهنگ ساز)، تشخیص(مثلا از سوی منتقد موسیقی)، تبدیل(به عنوان آهنگ ساز)و اجرای اشکال موسیقیایی(به عنوان نوازنده). این هوش ، مستلزم شناسایی ریتم، ارتفاع یا ملودی و طنین یا رنگ مایه ی یک قطعه ی موسیقی است.فرد می تواند درکی استعاری یا صعودی – نزولی(برونی-درونی) یا درک معمولی یا نزولی – صعودی (تحلیلی- تکنیکی) یا هردو را از موسیقی داشته باشد.هوش هوش میان فردی : یعنی توانایی درک و تمایز حالات روحی، مقاصد، انگیزه ها واحساسات دیگران. این هوش مستلزم شناسایی حالات چهره ، صداها، ایما و اشارات، توانایی تشخیص انواع مختلف نشانه های بین فردی و توانایی پاسخگویی صحیح به این نشانه ها با روش عملی است.(مانند تحت تاثیر قرار دادن گروهی از مردم برای پیروی از یک الگوی عملکردی خاص.) هوش درون فردی : یعنی شناخت خود و توانایی عملکرد مناسب بر اساس آن. این هوش مستلزم داشتن تصویر روشنی از توانایی ها و محدودیت های فردی ، آگاهی از حالات درونی، مقاصد، انگیزه ها، خلق و خو، تمایلات، قدرت خویشتن داری، انضباط فردی، ادراک و عزت نفس است. هوش طبیعت گرا: یعنی مهارت در شناخت و طبقه بندی گونه ها ی مختلف گیاهان و جانوران و محیط. این مورد همچنین توانایی شناسایی دیگر پدیده های طبیعی (مانند تشکیل ابرها و کوه ها) و توانایی تشخیص و تمیز اشکال غیره زنده، مانند ماشین ها، کفش های ورزشی و . را شامل می شود. برگرفته از کتاب : هوش های چندگانه در کلاس درس اثر توماس آرمسترانگ


بازتولید اندیشه توانایی ,مثلا ,زبان ,یعنی ,شناسایی ,مستلزم ,یعنی توانایی ,مستلزم شناسایی ,زبان برای ,کارگیری زبان ,مقاصد، انگیزه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ایران پارس ویدئو گل سنگ معرفی روش های کسب درآمد سی اس گود | بهترین سایت کانتر دانلود فایل های کمیاب kISBN9789 دانلود مداحی جدید 96 عهد پاکی متا دکتور | عرضه کننده انواع متال دتکتور09197977577